کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروکردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) forukardan ۱. داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی.۲. [قدیمی] گستردن.۳. [قدیمی] ریختن.۴. [قدیمی] پایین آوردن.۵. [قدیمی] چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل.
-
جستوجو در متن
-
خلاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خلانیدن› [قدیمی] xalāndan فروکردن چیزی باریک و نوکتیز مانندِ سوزن و خار در بدن یا چیز دیگر.
-
توختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلولی: tuxtan] ‹توزیدن› [قدیمی] tuxtan ۱. دوختن.۲. فروکردن.۳. کشیدن.۴. فروکردن از طرفی و بیرون کشیدن از طرف دیگر.۵. جستن.۶. خواستن.۷. حاصل کردن.۸. اندوختن.
-
فروکوفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) forukuftan ۱. کسی را بر زمین زدن.۲. میخ یا چیز دیگر را کوبیدن و بر زمین فروکردن.۳. [قدیمی] کوس و دهل را نواختن و به صدا درآوردن.
-
آجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آجدن، آژیدن، آژدن، آزیدن، آزدن، آزندن، آزنبدن› 'ājidan ۱. فروکردن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی؛ بخیه زدن؛ سوزن زدن؛ سوراخ کردن.۲. دندانهدار ساختن سطح چیزی، مثل دندانهها و ناهمواریهای سوهان یا سطح سنگ آسیا.
-
سپوختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: spōxtan] ‹اسپوختن› [قدیمی] se(o)puxtan ۱. چیزی را به زور و فشار در چیز دیگر فرو کردن؛ سپوزیدن؛ فروکردن؛ خلانیدن: ◻︎ تخم محنت بپاش در گلشان / خنجر کین سپوز در دلشان (ابوالعباس نِبجتی: شاعران بیدیوان: ۱۳۴).۲. راندن؛ دور کردن.
-
تخلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxlil ۱. (فقه) فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها.۲. [قدیمی] داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن.۳. [قدیمی] خلال کردن دندان؛ چیزی از لای دندان درآوردن.۴. [قدیمی] ترش شدن و فاسد شدن آب انگور، یا...