کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرونشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرونشستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) forunešastan ۱. [مجاز] آرام شدن؛ تسکین یافتن درد و مانند آن.۲. [مجاز] کاسته شدن از چیزی و از بین رفتن آن.۳. [مجاز] پایین رفتن.۴. [مجاز] فرورفتن؛ داخل شدن در چیزی.۵. [مجاز] خاموش شدن.۶. [قدیمی] نشستن.
-
جستوجو در متن
-
انطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انطفاء] [قدیمی] 'entefā خاموش شدن؛ فرونشستن آتش.
-
خمود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خُمود] xa(o)mud ۱. سست و ضعیف شدن.۲. [قدیمی] خاموش شدن؛ فرونشستن زبانۀ آتش.
-
غیض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غَیض] [قدیمی] qeyz ۱. کم شدن و فرونشستن آب؛ فروشدن آب به زمین.۲. (صفت) قلیل؛ اندک.〈 غیضی از فیضی: (حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] اندکی از بسیاری.
-
خاموش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خامش، خموش، خمش› xāmuš ۱. ویژگی چیزی که شعله، گرمی، روشنایی، یا جریان برق آن از میان رفته باشد.۲. ساکت؛ بیصدا.۳. (قید) به طور آرام.۴. (شبه جمله) ساکت باش.〈 خاموش شدن: (مصدر لازم)۱. قطع شدن جریان برق در وسایل برقی.۲. ساکت شدن؛ دم فروبستن...
-
آرام
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: āram] 'ārām ۱. ساکت؛ خاموش.۲. بیحرکت.۳. [مجاز] امن.۴. راحت: زندگی آرام.۵. (اسم مصدر) آرامش؛ راحتی، ◻︎ چو دشمن به دشمن بُوَد مشتغل / تو با دوست بنشین به آرام دل (سعدی۱: ۷۷).۶. (قید) آهسته.۷. (بن مضارعِ آرامیدن و آرمیدن) = آرمیدن۸. آ...