کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹افروزان› foruzān تابان؛ درخشان.
-
جستوجو در متن
-
متوقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavaqqed برافروزنده؛ برافروخته؛ فروزان.
-
وهاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vahhaj بسیاردرخشنده؛ درخشان؛ فروزان.
-
فروزانفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] foruzānfar فر فروزان؛ دارای فروشکوه درخشان.
-
ملتهب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moltaheb ویژگی آتش زبانهکشنده؛ شعلهور؛ فروزان.
-
استبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'estabr = ستبر: ◻︎ دو بازوش استبر و پشتش قوی / فروزان از او فرۀ خسروی (دقیقی: ۱۱۴).
-
لیان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] layān درخشان؛ تابان؛ فروزان؛ بافروغ: ◻︎ گردون ز برق تیغ چو آتش لیانلیان / کوه از غریو کوس چو کشتی نواننوان (فرخی: ۳۳۰).