کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرمانبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
فرمان بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farmānbar = فرمانبردار
-
جستوجو در متن
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ بردن) bar ۱. = بردن۲. بَرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیغامبر، فرمانبر، رنجبر، باربر.
-
زیرچاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. ترکی] [قدیمی] zirčāq ۱. کمان کمزور.۲. کسی که هرچه فرمان دهند اطاعت کند؛ فرمانبر؛ مطیع و افتاده.
-
رمارم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ramāram ۱. گلهگله.۲. دستهدسته؛ گروهگروه.۳. پیدرپی؛ پیاپی.۴. گوناگون: ◻︎ گویند که فرمانبر جم بود جهان پاک / دیو و پری و دام و دد و خلق رمارم (عنصری: ۲۰۲).۵. مقابل.۶. برابر: ◻︎ بسیار مگوی هر چه یابی / با خار مدار گُل، رمارم (ناصرخسرو: ۱...