کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرسا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ فرسودن و فرساییدن) ‹فرسای› farsā ۱. = فرسودن۲. فرساینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): طاقتفرسا، ◻︎ دستفرسود جود تو شده گیر / تروخشک جهان جانفرسای (انوری: ۴۵۰).
-
واژههای مشابه
-
آسمان فرسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آسمانفرسای› 'ās[e]mānfarsā = آسمانسا
-
جان فرسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جانفرسای› [مجاز] jānfarsā ۱. خستهکننده.۲. دردناک.
-
طاقت فرسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹طاقتفرسای› tāqatfarsā آنچه تابوتوان را از دست میبرد.
-
جستوجو در متن
-
کمرشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kamaršekan ۱. ویژگی آنچه فشار زیادی به کمر وارد کند.۲. [عامیانه، مجاز] دشوار؛ طاقتفرسا: مشکلات کمرشکن.۳. [مجاز] ویژگی وسیلهای که از وسط خم میشود.
-
روان کاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ravānkāh آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح میشود؛ امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده میسازد؛ کاهندۀ روان؛ روانفرسا؛ جانکاه؛ جانگزا.
-
یوگا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] (ورزش) yugā ۱. مجموعهای از تمرینهای فیزیکی برای کسب قدرت روحی.۲. در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضتهای طاقتفرسا و اعمال حیرتانگیزِ منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس.