کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرد 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
افراد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فَرْد] 'afrād = فرد
-
کذاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kazzāb ویژگی فرد بسیاردروغگو.
-
کذوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kazub ویژگی فرد بسیاردروغگو.
-
قدنما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qadna(o,e)mā آنچه تمام قدوبالای فرد را نشان دهد: آیینه قدنما.
-
تروریست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: terroriste] (سیاسی) terorist ۱. فرد یا گروهی که اقدام به ترور کند؛ آدمکش.۲. فرد یا گروهی که ترور را شیوۀ مناسبی برای نیل به اهداف خود میدانند.
-
غیابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به غیاب) [عربی. فارسی] qiyābi ۱. بدون حضور فرد موردنظر: حکم غیابی.۲. (قید) در غیبت فرد مورد نظر: غیابی طلاق گرفت.
-
ویزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: visite] (پزشکی) vizit ۱. بررسی پزشکی برای ارزیابی سلامت فرد یا تشخیص نوع بیماری او.۲. پولی که پزشک در ازای معاینۀ فرد دریافت میکند.
-
اندیویدوآلیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: individ-ualisme] 'andivido(u)'ālism, 'andividuvālism ۱. (فلسفه) طرز فکری که حق مالکیت را شرط اصلی آزادی میداند و بالاترین ارزش را برای فرد قائل است.۲. (جامعهشناسی) نظریهای که مهمترین هدف جامعه را رعایت مصالح و حقوق فرد ...
-
متوحد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motavahhed ۱. فرد؛ یگانه؛ تنها؛ بیمثل؛ بیمانند.۲. آنکه از مردم دوری میکند؛ گوشهنشین
-
زوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَوج، جمع: ازواج] zo[w]j ۱. شوهر؛ شوی.۲. [مقابلِ فرد] قرین؛ جفت.
-
ملایزقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. ؟] [عامیانه، مجاز] mollāyazqe(a)l ۱. یهودی.۲. فرد پولدار و خسیس.
-
وتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوْتار] [قدیمی] va(e)tr ۱. فرد؛ طاق؛ تنها.۲. (فقه) نمازی که فقط یک رکعت دارد.
-
چکمیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مرکب از چکه + میز(ادرار) +ک(پسوند نسبت)] [قدیمی] čakmizak بیماریای که فرد نمیتواند ادرار خود را نگاه دارد و بول چکهچکه خارج میشود.
-
روان شاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ravānšād شادروان؛ مرحوم. Δ عنوانی احترامآمیز برای فرد درگذشته.
-
مانیتیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [فرانسوی: magnétisme] mānyetism نیرویی که بهوسیلۀ آن، فرد میتواند دیگران را مطیع خود کرده و به خواب مغناطیسی فرو ببرد.