کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرحروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] farah ۱. شاد شدن؛ شادمان شدن.۲. شادی؛ شادمانی؛ سرور.
-
روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [پهلوی: roč] ‹روج› ruz ۱. [مقابلِ شب] زمان میان طلوع تا غروب آفتاب که هوا روشن است.۲. وقت؛ زمان.۳. هر ۲۴ ساعت؛ شبانهروز.۴. سالگرد امری خاص: روز زن.۵. زمان حاضر؛ عصر کنونی: مسائل روز.۶. [مجاز] حالت؛ وضع.۷. [قدیمی، مجاز] عمر؛ مدت حیات.&lang...
-
فرح افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] farah[']afzā آنچه فرح و شادی را افزون کند.
-
فرح انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] farah[']angiz آنچه موجب فرح و شادی میشود.
-
فرح بخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] farahbaxš ۱. = فرحانگیز۲. (طب قدیم) = مفرّح
-
آشفته روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āšofteruz پریشانروزگار؛ بدبخت؛ بیطالع.
-
دیرینه روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dirineruz آنکه عمر بسیار کرده؛ پیر فرتوت کهنسال؛ دیرینهزاد؛ دیرینهسال؛ دیرسال؛ دیرساله.
-
فرخ روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] farroxruz از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بازش رای فرخروز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۲: ۲۰۳).
-
پراکنده روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] parakānderuz شوربخت؛ بدبخت؛ تیرهروز: ◻︎ پس از گریه مرد پراکندهروز / بخندید کای مامک دلفروز (سعدی۱: ۱۲۳).
-
پاک روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] pākruz روز روشن.
-
شبان روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šabānruz = شبانهروز
-
شبانه روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شبانروز، شباروز› šabāneruz تمام ۲۴ ساعت؛ شبوروز.
-
سیاه روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهروز› [مجاز] siyāhruz بدبخت؛ تیرهبخت؛ مصیبتزده؛ سیاهروزگار.
-
روز کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ruzkur آنکه نمیتواند در روز ببیند.
-
روز گردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] ruzgardak = آفتابگردان۱