کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فرجَة، جمع: فُرَج] forje ۱. فرصت پیشآمده بین دو زمان تعیین شده برای انجام کارهای معیّن؛ مهلت.۲. [قدیمی] گشادگی؛ شکاف میان دو چیز.۳. [قدیمی] رخنه؛ شکاف.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] = فَرَج
-
جستوجو در متن
-
فرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فرجَة] foraj = فرجه
-
سجاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sejāf ۱. پارچه یا نوار باریکی که در حاشیۀ لباس بدوزند؛ فراویز؛ فرویز.۲. درز جامه.۳. [قدیمی] پردهای که بر در آویزان کنند.۴. [قدیمی] شکاف بین پرده؛ فرجۀ بین دو پرده.