کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرجام دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرجام خواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (حقوق) farjāmxāh آنکه از دادگاه تقاضای تجدیدنظر میکند؛ مستدعی تمیز.
-
فرجام گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] farjāmgāh ۱. آخرین منزل؛ گور؛ قبر.۲. قیامت؛ روز رستاخیز.
-
فرخنده فرجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farxondefarjām دارای سرانجام خوب و خوش؛ خوشعاقبت.
-
بی فرجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bifarjām ۱. نافرجام؛ بیعاقبت؛ بدعاقبت؛ آنکه یا آنچه عاقبتش خوب نباشد.۲. بیهوده؛ بیفایده.
-
نیک فرجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nikfarjām کسی که عاقبت وی خوب باشد؛ خوشعاقبت.