کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراورده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراورده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farāvarde ۱. فراهمآورده؛ حاصل.۲. (اقتصاد) محصول بهدستآمده از طریق زراعت یا صنعت.
-
جستوجو در متن
-
پلیمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: polymère] (شیمی) polimer فرآوردۀ حاصل از پلیمریزاسیون.
-
ماکارونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: macaroni] mākāroni ۱. فرآوردهای در صنایع غذایی بهصورت رشتههای دراز یا شکلهای متنوع دیگر که از آرد تهیه میشود.۲. غذایی که از دم کردن این فرآورده تهیه میشود.
-
لبنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لبن) [عربی. فارسی] labani مربوط به لبن؛ شیری: فرآوردههای لبنی.
-
لبنیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لَبَنیَّة] labaniy[y]āt فرآوردههای شیر، مانند ماست، پنیر، خامه، کره.
-
گازوئیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gas-oil] (شیمی) gāzo'il از فرآوردههای نفتی که به عنوان سوخت در موتورهای دیزل به کار میرود؛ نفت گاز.
-
محصول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mahsul ۱. [مجاز] حاصل؛ نتیجه.۲. (کشاورزی) حاصل زراعت.۳. فرآورده
-
پتروشیمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pétrochimie] (شیمی) petrošimi شاخهای از علم شیمی یا صنعت شیمی که به بررسی و تولید فرآوردههای نفت خام و گاز طبیعی میپردازد.
-
نفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) naft مایعی غلیظ، تیرهرنگ، و قابل احتراق که بهوسیلۀ چاههای عمیق از زیر زمین استخراج میشود و از آن اتر، بنزین، روغنهای سبک، مازوت، و چندینهزار فراوردۀ پتروشیمی دیگر بهدست میآید.
-
اسفنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] 'esfanj ۱. فرآوردۀ طبیعی یا مصنوعی سلولزی یا پلاستیکی با حالت کشسانی و جاذب آب که برای تشک، بالش، شستوشو، و مانندِ آن به کار میرود.۲. (زیستشناسی) از جانوران گیاهیشکل دریایی که از سادهترین جانوران پرسلولی ساکن اس...
-
تیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tīr] tir ۱. سلاحی به شکل میلهای باریک و راست که با کمان پرتاب میشود و در ورزش، شکار، و جنگ از آن استفاده میکنند.۲. گلولهای که از دهانۀ توپ، تفنگ، تپانچه، و مانند آن پرتاب میشود.۳. فراوردهای بلند و محکم از جنس چوب، آهن، و مانند آن ...
-
جغرافیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] joqrāfiyā علم بررسی عوارض کرۀ زمین، اوضاع طبیعی و سیاسی کشورها، و چگونگی زندگی اقوام و ملل و سایر موجودات؛ جغرافی.〈 جغرافیای اقتصادی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی تولید، توزیع، و مصرف فراوردهها میپردازد.&la...
-
روغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rōvn, rōyn] ro[w]qan ۱. مادهای چرب و غیرمحلول در آب که انواع مختلف گیاهی، حیوانی، و صنعتی دارد.۲. [قدیمی] مادهای که از پیه به دست میآوردند و برای مشتعل کردن چراغ به کار میبردند؛ روغن چراغ.〈 روغن حیوانی: روغنی که از کره، دنبه، و...