کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farāvān ۱. بسیار؛ زیاد.۲. [قدیمی] عمیق.
-
واژههای مشابه
-
فراوان هنر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāvānhonar دارای هنر بسیار.
-
جستوجو در متن
-
بسیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: vasyār و vasīkār، مقابلِ اندک] besyār ۱. زیاد؛ فراوان.۲. (قید) بهطور فراوان.
-
بی اندازه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) ‹بیانداز› bi'andāze فراوان؛ بسیار.
-
غزیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qazir فراوان و بسیار از هرچیز.
-
موفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] movaffar فراوان؛ بسیار.
-
اورت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: ouverte] [عامیانه] 'o(u)vert بسیارزیاد؛ فراوان.
-
متوافر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavāfer وافر؛ فراوان؛ بسیار.
-
زیاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: زیادَة] ziyād افزون؛ فراوان؛ بسیار.
-
معتدبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'taddonbeh هنگفت؛ فراوان؛ بسیار.
-
درغیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] darqiš انبوه؛ فراوان؛ بسیار.
-
بیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [پهلوی: vēš] biš افزونتر؛ بسیارتر؛ فراوانتر.
-
گندم خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gandomxiz زمینی که از آن گندم فراوان بهدست آید.