کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراموش کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراموش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فراموشگار، فرامشکار، فرامشگار و فرامشتکار› farāmuškār کسی که چیزی را زود فراموش میکند؛ کمحافظه.
-
واژههای مشابه
-
فراموش خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) farāmušxāne ۱. (سیاسی) = فراماسونری۲. [مجاز] زندانهای مخوف دورۀ استبداد که بیشتر زندانیان تا پایان عمر در آنجا بهسر میبردند.
-
جستوجو در متن
-
فرامش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāmoškār = فراموشکار
-
فرموش کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farmuškār = فراموشکار
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sar] sar ۱. (زیستشناسی) عضو بدن انسان و حیوان از گردن به بالا که مغز و چشم و گوش و بینی در آن قرار دارد.۲. [مجاز] آغاز و اول چیزی: سر زمستان، سر سال.۳. [مجاز] بالای چیزی: سر درخت، سر دیوار، سر کوه.۴. [مجاز] نوک چیزی: سرِ انگشت، سر سوزن...