کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: frāč] ‹افراز› farāz ۱. بالا.۲. بلندی.۳. [مقابلِ نشیب] سربالایی: ◻︎ آرزومند کعبه را شرط است / که تحمل کند نشیب و فراز (سعدی۲: ۴۵۸).۴. [قدیمی] جمع؛ فراهم.۵. [قدیمی] کنار.۶. [قدیمی] نزدیک.۷. (بن مضارع فراختن و فراشتن و فرازیدن) = افراشتن...
-
فراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phrase] farāz جمله؛ عبارت؛ کلام.
-
واژههای مشابه
-
گردن فراز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردنافراز› [قدیمی، مجاز] gardanfarāz ۱. سربلند.۲. خودپسند؛ متکبر.
-
جستوجو در متن
-
قلعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قلعَة، جمع: قِلاع و قُلُوع] qal'e پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود؛ حصن؛ حصار بلند؛ دژ؛ دز.
-
منبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِنبر، جمع: منابر] me(a)mbar کرسی پلهپله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند.
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شیب، تیب› [قدیمی] šib ۱. شیفته؛ آشفته؛ سرگشته۲. (اسم مصدر) شکنجه.〈 شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی: ◻︎ شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی: ۴۹۳).
-
افراز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ افراختن و افراشتن) 'afrāz ۱. = افراشتن۲. افراخته (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سرافراز، گردنافراز.۳. (اسم) [مقابلِ نشیب] [قدیمی] فراز؛ بالا.
-
دیریاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مرکب از دیر + یاز (از یازیدن)] [قدیمی، مجاز] diryāz دیریازنده؛ دراز؛ طولانی: ◻︎ پراندیشه بود آن شب دیریاز / چوخورشید بنمود تاج از فراز (فردوسی: ۲/۸).
-
پاچنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاژنگ، پاژنگه› [قدیمی] pāčang ۱. دریچه.۲. روزن.۳. سوراخ دیوار: ◻︎ مال فراز آری و نگاه نداری / تا ببَرند از در و دریچه و پاچنگ (ابوعاصم: شاعران بیدیوان: ۲۶۳).
-
نقاره خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] naq[q]ārexāne جایی که طبل و کوس و کرنا بنوازند؛ محل مخصوصی بر فراز سردرهای بلند که در آنجا هنگام اذان شام و سحر به مناسبت اجرای مراسم و تشریفات طبل و سرنا بزنند.
-
ستی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sati ۱. پولاد.۲. آهن.۳. سرنیزه: ◻︎ جهان چون ستی بینی و آب رود / بگردد فراز و بیابد فرود (ابوشکور: مجمعالفرس: ستی).
-
آچار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āčār ۱. ترشی.۲. هر چیز خوردنی که آن را در آبلیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد: آجیل آچار.۳. چاشنی: ◻︎ آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو: ۳۷۷).
-
غلبکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غلبکین› [قدیمی] qalbakan درِ مشبک که از چوب یا نی درست کنند و مانع دیدن داخل خانه نباشد؛ غلبکندر؛ درغلبکین: ◻︎ زستن و مردنت یکیست مرا / غلبکن در چه باز یا چه فراز (ابوشکور: لغتنامه: غلبکن).