کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تهریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahrib گریزانیدن؛ فراری دادن.
-
گریزاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹گریزانیدن› gorizāndan فراری دادن؛ اسباب فرار کسی را فراهم ساختن.
-
گریزپا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gorizpā ۱. فراری؛ گریزان.۲. کسی که زود از برابر کسی یا چیزی بگریزد.
-
متواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَواری] mote(a)vāri ۱. فراری؛ دربهدر.۲. [قدیمی] پنهانشده؛ پنهان؛ پوشیده.