کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراخ آبرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فراخ آستین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāx[']āstin بخشنده؛ سخی؛ کریم؛ جوانمرد: ◻︎ فراخآستین شو کز این سبزشاخ / فتد میوه در آستین فراخ (نظامی۶: ۱۰۹۲).
-
فراخ آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāx[']āhang ۱. دورپرواز.۲. ویژگی تیری که هدفهای دور را بزند.
-
فراخ ابرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فراخ ابروی› farāx[']abru ۱. گشادهابرو.۲. [قدیمی، مجاز] خوشرو؛ خوشخلق.
-
فراخ بال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] farāxbāl = فراخآستین: ◻︎ فراخبال کند عدل تنگ قافیه را / چنان که چرخ ردیف دوام او زیبد(خاقانی: ۸۵۳).
-
فراخ بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxbar فراخسینه؛ آنکه سینۀ پهن دارد.
-
فراخ بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farāxbum زمین یا دشت پهناور.
-
فراخ بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāxbin ویژگی آنکه دیدۀ باز و بینا دارد؛ دارای وسعتنظر.
-
فراخ پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxpišāni ویژگی آنکه پیشانی پهن و گشاده دارد.
-
فراخ جا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فراخجای› [قدیمی] farāxjā جای گشاده؛ محل وسیع.
-
فراخ چشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxče(a)šm ویژگی آنکه چشمان بزرگ و گشاده دارد.
-
فراخ حوصلگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] farāxho[w]selegi باحوصله بودن؛ بردباری؛ وقار.
-
فراخ حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] farāxho[w]sele بردبار؛ باوقار؛ باحوصله.
-
فراخ دامن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] farāxdāman ۱. [قدیمی] وسیع؛ پهن.۲. مفصّل؛ دامنهدار.
-
فراخ درم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] farāxderam پولدار؛ ثروتمند.
-
فراخ دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāxdast ۱. = فراخآستین۲. توانگر.