کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فداکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فداکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] fadākāri عمل فداکاری؛ کاری که از فداکار سر میبزند.
-
جستوجو در متن
-
جان فشانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] jānfešāni فداکاری در راه کسی.
-
ازخودگذشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'azxodgozaštegi جانبازی؛ فداکاری.
-
جان سپاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] jānsepāri جانبازی؛ فداکاری.
-
جان نثار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] jānnesār ۱. کسی که جان را فدای دیگری کند؛ آنکه در راه کسی جانبازی و فداکاری کند.۲. من؛ بنده.
-
جانبازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) jānbāzi ۱. فداکاری؛ ازجانگذشتگی.۲. [قدیمی، مجاز] بندبازی.
-
سربازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sarbāzi ۱. سپاهیگری.۲. مربوط به سرباز: لباس سربازی.۳. دلاوری؛ شجاعت.۴. فداکاری؛ جانبازی.
-
جان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gyān] jān ۱. نیرویی که تن به آن زنده است؛ روح حیوانی.۲. روان: ◻︎ جان که آن جوهر است و در تن ماست / کس نداند که جای او به کجاست (نظامی۴: ۵۳۸)، ◻︎ جان و روان یکیست به نزدیک فیلسوف / ورچه ز راه نام دو آید روان و جان (ابوشکور: شاعران بیدی...