کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فخرالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گرگانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گرگان) gorgāni از مردم گرگان: فخرالدیناسعد گرگانی، لامعی گرگانی.
-
برتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ فروتن] [قدیمی] bartan خودبین؛ متکبر: ◻︎ زن مسکین فروتن، مرد برتن / کمان سرکشی آهخته بر زن (فخرالدیناسعد: ۱۱۰).
-
کمانور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kamānvar = کماندار: ◻︎ کمانور را کمان در چنگ مانده / دو پای آزرده، دست از جنگ مانده (فخرالدیناسعد: ۷۸).
-
فرموشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) farmušidan = فراموش 〈 فراموش کردن: ◻︎ نفرموشم ز دل یاد تو هرگز / نه روز رام نه روز هزاهز (فخرالدیناسعد: ۱۱۳).
-
پدرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] pedramidan ۱. نیکو شدن.۲. خوش و خرم شدن: ◻︎ اگرچه راه ناپدرام باشد / بپدرامد چو خوشفرجام باشد (فخرالدیناسعد: ۱۴۳).
-
پابازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پایبازی› [قدیمی، مجاز] pābāzi پایکوبی؛ پاکوبی؛ رقص: ◻︎ معلم چون کند دستاننوازی / کند کودک به پیشش پایبازی (فخرالدیناسعد: ۱۳۲).
-
زنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹زنج› [قدیمی] zanje نوحه؛ مویه؛ نالهوزاری: ◻︎ به مرگ دیگران تا چند زنجه / نه مرگ آرد تو را هم در شکنجه؟ (فخرالدین ابوالمعالی: لغتنامه: زنجه).
-
زن بارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zanbāregi زندوستی؛ زنبازی: ◻︎ جوانان بیشتر زنباره باشند / در آن زنبارگی پرچاره باشند (فخرالدیناسعد: ۵۵).
-
پیونیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] peyvanidan پیوند دادن؛ پیوند کردن: ◻︎ درخت آسان توان از بن بریدن / ولکن باز نتوان پیونیدن (فخرالدیناسعد: لغتنامه: پیونیدن).
-
شورم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šur[o]m کوه؛ جبل: ◻︎ چو برداری میان شورم آواز / مر آواز تو را پاسخ دهد باز (فخرالدیناسعد: ۱۱۸).
-
شیبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیوا› (زیستشناسی) šibā, šeybā مار افعی: ◻︎ سر دیوار او پُر مار شیبا / جهان از زخم او شد ناشکیبا (فخرالدیناسعد: ۱۸۷).
-
دامدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] dāmdār کسی که با دام جانوران را صید میکرد؛ صیاد: ◻︎ فراوان رنج بیند دامداری / به دشت و کوه تا گیرد شکاری (فخرالدیناسعد: ۳۶۵).
-
آبسالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبسال› [قدیمی] 'ābsālān ۱. بهار.۲. سال پرآب و پرباران.۳. باغ؛ بوستان: ◻︎ همان شیپور بر صد راه نالان / به سان بلبل اندر آبسالان (فخرالدیناسعد: ۶۳).
-
آرام سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'ārāmsuz برهمزنندۀ آرامش؛ آنچه قرار و آرام را نابود سازد: ◻︎ به گریه دایه را گفت این چه روز است / که گویی آتش آرامسوز است (فخرالدیناسعد: ۱۰۶).
-
باشامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹باشام، باشومه، اشامه› [قدیمی] bāšāme چادر؛ چارقد؛ روسری زنان: ◻︎ دریده ماهپیکر جامه در بر / فکنده لالهگون باشامه بر سر (فخرالدیناسعد: لغتنامه: باشامه).