کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتنه گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فتنه انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] fetne'angiz ۱. آنکه فتنه و آشوب برپا میکند.۲. [مجاز] زیبا و دلفریب.
-
فتنه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹فتنهجوی› fetneju ۱. آشوبطلب.۲. [مجاز] زیبا و دلفریب.۳. [قدیمی، مجاز] جنگجو؛ سپاهی؛ لشکری: ◻︎ آمد از دهگان سبکپایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنهجویی دههزار (مسعود سعد: ۱۶۲).
-
فتنه خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] fetnexiz جایی که از آن شر و فساد و فتنه برمیخیزد.
-
فتنه زا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹فتنهزای› [قدیمی] fetnezā = فتنهانگیز
-
فتنه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] fetnegar = فتنهانگیز
-
فتنه نشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] fetnenešan آنکه فتنه و آشوب را فرومینشاند و آرامش را برقرار میسازد.