کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: فتوح] fath ۱. گشودن؛ باز کردن.۲. پیروز شدن.۳. گشودن شهری و گرفتن آن.۴. گشایش.۵. پیروزی.۶. (اسم) چهلوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه.〈 فتح باب:۱. گشودن در.۲. [مجاز] شروع کار.۳. (نجوم) [قدیمی، مجاز] اتصال دو ستاره...
-
واژههای مشابه
-
فتح الباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] fatholbāb ۱. = فتح 〈 فتح باب۲. (اسم) [قدیمی، مجاز] آغاز.
-
فتح الفتوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fatholfotuh پیروزیِ بزرگ. Δ در اصل نام جنگی است که در زمان عمربن خطاب میان ایرانیان و اعراب در نزدیکی نهاوند رخ داد و لشکریان ایران شکست خوردند.
-
فتح نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] fathnāme نامهای حاوی خبر پیروزی که به اطراف کشور فرستاده میشد.
-
واژههای همآوا
-
فته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پته› fate سند؛ نوشته.
-
جستوجو در متن
-
ظفرشعار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zafaršo(e)'ār آنکه همواره با فتح و پیروزی است.
-
پیروزگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] piruzgāri پیروزی؛ فتح؛ ظفر.
-
کشورستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kešvarsetān کسی که مملکتی را فتح میکند؛ کشورگشا؛ کشورگیر.
-
پیروزمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) piruzmandi ۱. کامیابی.۲. فتح؛ ظفر.
-
ظفرنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] zafarnāme نامهای که خبر از فتح و پیروزی بدهد.
-
پیروزبهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] piruzbahr ۱. با نصیب از فتح و ظفر؛ برخوردار از پیروزی.۲. کامیاب.
-
پیروزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) piruzi ۱. کامیابی.۲. چیرگی؛ فتحوغلبه.۳. چیره شدن بر دشمن.