کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتالیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فتالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹افتالیدن، فتلیدن، فتاریدن، فتریدن› [قدیمی] fa(e)tālidan ۱. شکافتن؛ دریدن.۲. افشاندن؛ پراکنده کردن: ◻︎ باد برآمد به شاخ بید شکفته / بر سر میخواره برگ گل بفتالید (عمارۀ مروزی: شاعران بیدیوان: ۳۵۶).
-
جستوجو در متن
-
فتلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] fatalidan = فتالیدن
-
فتاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] fa(e)tāridan = فتالیدن
-
فتال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ فتالیدن) [قدیمی] fa(e)tāl ۱. = فتالیدن۲. فتالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گهرفتال، ◻︎ جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد / فروغ خنجر الماسْفعل مغزْفتال (ازرقی: ۴۹).