کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فایده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فایده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فائدَة، جمع: فوائد] fāyede ۱. بهره؛ سود.۲. نتیجۀ سودمند.۳. [قدیمی] توضیح سودمند.
-
واژههای مشابه
-
بی فایده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bifāy[e]de بیهوده؛ بیمصرف.
-
جستوجو در متن
-
سودمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sūtomand] sudmand آنچه نفع و فایده برای کسی یا کاری داشته باشد؛ سوددار؛ نافع؛ مفید؛ بافایده.
-
فواید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فوائد، جمعِ فائدَة] favāy(')ed = فایده
-
افاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: افادَة] ‹افادت› 'efāde ۱. تکبر؛ خودبینی؛ خودنمایی.۲. فایده دادن؛ فایده رساندن.۳. فایده گرفتن.
-
استفاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استفادَة] ‹استفادت› 'estefāde ۱. فایده گرفتن؛ سود بردن.۲. (اسم) فایده؛ سود.
-
لاطائل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹لاطایل› lātā'el بیفایده؛ بیهوده.
-
ناسودمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāsudmand بیفایده؛ بیهوده.
-
بی صرفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bisarfe بینفع؛ بیفایده؛ بیهوده.
-
خشک پهلو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xaškpahlu ویژگی کسی که از او فایده و بهرهای به دیگری نمیرسد.
-
ترهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ترّهَة، جمع: تُرَّهات] [قدیمی] torrahe سخن بیفایده؛ یاوه؛ بیهوده.
-
پرخاصیت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] porxāsiy[y]at دارای خاصیت بسیار؛ آنچه اثر و فایدۀ بسیار دارد.
-
بیهوده کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bihudekāri انجام کار بیهوده و بیفایده.