کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] fāni ۱. نیستشونده؛ ناپایدار؛ نابودشونده: ◻︎ خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲: ۶۳۷).۲. (تصوف) ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است.
-
جستوجو در متن
-
بی خویش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیخویشتن› (تصوف) [قدیمی] bixiš خارجشده از حالت طبیعی خود و فانیشده در معشوق.
-
فناپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی، مقابلِ فناناپذیر] fanāpazir فناپذیرنده؛ فانی؛ ناپایدار.
-
ناهرگزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [قدیمی، مجاز] nāhargezi ناپایدار؛ فانی: ◻︎ اندراین ناهرگزی از بهر آن آوردمان / تا بیلفنجیم از اینجا مال و ملک هرگزی (ناصرخسرو: ۴۲۰).
-
عاریت سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عاریتسرای› [قدیمی، مجاز] 'āriy[y]atsarā دنیای فانی: ◻︎ از عافیت مپرس که کس را ندادهاند / در عاریتسرای جهان عافیت عطا (خاقانی: ۴).
-
ششدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ششدره› šešdar ۱. در بازی نرد، آن است که یکی از بازیکنان شش خانۀ جلو مهرههایش گرفته شده باشد و او با آوردن طاس شش نتواند مهرههای خود را حرکت دهد.۲. [مجاز] عالم سرگشتگی و حیرت.〈 ششدر فنا: [قدیمی، مجاز] دنیای فانی.
-
زوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zavāl ۱. نیست شدن؛ زدوده شدن؛ از بین رفتن.۲. [قدیمی] دور شدن.۳. [قدیمی، مجاز] مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان بهسوی مغرب.۴. (اسم) [قدیمی، مجاز] هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو به انحطاط میگذارد.〈 زوال پذیرفتن: (مصدر لازم) [ع...
-
سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرای› sarā ۱. خانه؛ جا؛ مکان؛ منزل.۲. خانۀ بزرگ.〈 سرای بقا: [قدیمی، مجاز] = 〈 سرای پسین〈 سرای پسین: [قدیمی، مجاز] آخرت؛ جهان دیگر.〈 سرای جاوید: [مجاز] دنیای دیگر؛ عالم دیگر؛ بهشت.〈 سرای سپنج: [قدیمی]۱. خانۀ عاریت.۲. [م...
-
دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: دیار] [قدیمی] dār ۱. خانه؛ سرا.۲. [مجاز] دنیا.〈 دار عقبی: [قدیمی، مجاز] خانۀ آخرت؛ جهان دیگر.〈 دار غرور: [قدیمی، مجاز]۱. سرای خودخواهی و خودبینی.۲. دنیا: ◻︎ دور باد از خجسته مجلس تو / نکبت دهر پیر و دار غرور (سوزنی: ۲۰۸).&...
-
عالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عوالم] 'ālam ۱. دنیا و آنچه در آن است؛ جهان؛ گیتی.٢. [مجاز] خَلق.٣. [قدیمی] روزگار.〈 عالم آخرت: [مقابل ِدنیا] جهان دیگر؛ آن جهان.〈 عالم امر: (فلسفه) عالم ملائکه؛ عالم ملکوت.〈 عالم امکان: (فلسفه) آنچه غیر از ذات خ...