کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فامتن جنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آتش فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašfām به رنگ آتش؛ سرخرنگ.
-
ازرق فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'azraqfām کبودرنگ؛ نیلگون؛ آسمانگون: ◻︎ ساغر می بر کفم نِه تا ز بر / برکشم این دلق ازرقفام را (حافظ: ۳۲).
-
گل فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] golfām = گلرنگ
-
لاله فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lālefām لالهگون؛ به رنگ لاله.
-
لعل فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] la'lfām به رنگ لعل؛ سرخرنگ.
-
غالیه فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāliyefām غالیهرنگ؛ غالیهگون؛ به رنگ غالیه؛ سیاه: ◻︎ همه با جعدهای مشکینبوی / همه با زلفهای غالیهفام (فرخی: ۲۲۴).
-
فام دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] fāmdār وامدار؛ قرضدار؛ مدیون: ◻︎ فامداران تو باشند همه شهر دُرُست / نیست گیتی تهی از فامده و فامگذار (سوزنی: لغتنامه: فامدار).
-
فام گزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] fāmgozār اداکنندۀ وام؛ پرداختکنندۀ وام.
-
فیروزه فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] firuzefām = پیروزهفام
-
زرین فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zar[r]infām به رنگ زر؛ زردرنگ؛ طلایی.
-
سیاه فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهفام› siyāhfām آنچه به رنگ سیاه باشد؛ سیاهرنگ؛ سیاهگون.
-
سیه فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیاهفام› [قدیمی] siyahfām سیاهرنگ؛ سیاهگون؛ آنچه به رنگ سیاه باشد.
-
مشک فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] mo(e)škfām مشکرنگ؛ سیاه؛ به رنگ مشک.
-
پیروزه فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فیروزهفام› [قدیمی] piruzefām پیروزهرنگ؛ به رنگ پیروزه.
-
نیل فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] nilfām کبودرنگ؛ به رنگ نیل؛ نیلگون.