کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاختة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فاخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فاخِتَه] fāxte ۱. (زیستشناسی) پرندهای خاکیرنگ، کوچکتر از کبوتر، با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج، و سستی اعضا مفید است؛ کالنجه؛ کوکو؛ قمری: ◻︎ آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو / بر درگه آن شهان نهادندی رو ـ دیدیم که بر ک...
-
فاخته گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] fāxtegun به رنگ فاخته؛ خاکیرنگ: ◻︎ فاخته فریادکنان صبحگاه / فاختهگون کرده فلک را به آه (نظامی۱: ۲۹).
-
فاخته مهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] fāxtemehr بیمهر؛ بیوفا: ◻︎ فاختهمهری نباید در تو دل بستن که تو / هر زمان جفت دگر جویی و یار نو گری (لامعی: ۱۵۱).
-
جستوجو در متن
-
کالنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kāle(a)nje = فاخته
-
صلصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] solsol = فاخته
-
کو کو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kuku ۱. (زیستشناسی) = فاخته۲. آواز فاخته: ◻︎ آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو / بر درگهِ او شهان نهادندی رو ـ دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای / بنشسته همیگفت که کوکو کوکو (خیام: ۱۰۲).
-
کبوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کپوک› (زیستشناسی) kabuk ۱. پرندهای آبیرنگ بهاندازۀ باشه.۲. =کبوتر۳. =فاخته
-
مطوقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطوّقَة] [قدیمی] motavvaqe ۱. طوقدار.۲. کبوتری که در گردن او طوق باشد، مانند فاخته؛ قمری.
-
ورقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی:ورقاء، مؤنثِ اَوْرَق] (زیستشناسی) [قدیمی] varqā ۱. کبوتر مادۀ خاکیرنگ؛ کبوتر چاهی.۲. فاخته.۳. گرگ ماده.
-
موسیجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماسوجه› (زیستشناسی) musije پرندهای شبیه فاخته؛ قمری: ( چو موسیجه همه سر بر هوا کش / چو دمسنجه همه دم بر زمین زن (خاقانی: ۳۱۹).