کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیر جنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غریزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غریزَة، جمع: غرائز] ‹غریزت› qarize ۱. (روانشناسی) ویژگی، توانایی، یا قابلیت وراثتی؛ طبیعت؛ سرشت.۲. [عامیانه] حسی که به طور مبهم به شخص آگاهی میدهد.۳. [عامیانه] میل جنسی: غریزۀ جنسی.
-
خارشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xārešak ۱. = جرب۲. [عامیانه] میل شدید جنسی.
-
تخمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) toxmak یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده.
-
سکسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی. فارسی] seksi دارای جاذبۀ جنسی.
-
حواله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حوالَة] havāle ۱. آنچه به کسی واگذار میشود یا به عهدۀ کسی محول میگردد.۲. پول یا جنسی که به موجب نوشتهای به کسی واگذار میشود تا از فرد دیگری بگیرد؛ برات.〈حواله دادن: (مصدر متعدی)۱. پرداخت پول یا جنسی را بهعهدۀ کسی گذاشتن.۲. نوشت...
-
لواط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لِواط] ‹لواطه› la(e)vāt آمیزش جنسی مرد با پسر.
-
مبهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (طب قدیم) mobahhi ویژگی هر دارویی که نیروی جنسی را افزایش دهد.
-
زهروی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زهره، الهۀ عشق) [عربی. فارسی] [قدیمی] zohravi مربوط به ارتباط جنسی.
-
تحکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahakkor احتکار کردن؛ انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن.
-
آتش مزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'ātašme(a)zāj ۱. سوزاننده.۲. [مجاز] دارای غریزۀ شدید جنسی؛ آتشیمزاج.
-
آتشی مزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه، مجاز] 'ātašime(a)zāj ۱. تندخو.۲. دارای غریزۀ شدید جنسی.
-
اسپرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sperme] (زیستشناسی) 'esperm سلول جنسی نر که در بیضهها ساخته میشود و میتواند تخمک را بارور کند؛ اسپرم؛ منیدانه؛ زامه.
-
ابنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ابنَة] 'obne ۱. میل جنسی مرد برای مفعول واقع شدن.۲. (صفت) مبتلا به ابنه.
-
گامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gamète] (زیستشناسی) gāmet هر یک از سلولهای جنسی نر و ماده که در تولید مثل به کار می رود.
-
ماده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mātak، مقابلِ نر] (زیستشناسی) māde جنسی از جانوران که میتواند بچه بزاید یا تخم بگذارد.