کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ حضور] qiyāb غایب شدن؛ ناپدید شدن؛ دور شدن از نظر.
-
جستوجو در متن
-
مغایب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqāyeb آنکه در غیاب او سخن گفته شود.
-
علی البدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'alalbadal آنکه در غیاب کسی جانشین او شود: عضو علیالبدل.
-
غیبت گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غیبتگوی› [قدیمی] qeybatgu آنکه بد دیگران را در غیاب آنان بگوید؛ غیبتگوینده.
-
اغتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtiyāb در غیبت افتادن؛ غیبت کردن؛ در غیاب کسی بد گفتن.
-
حفظ الغیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حفظالغَیب] [قدیمی] hefzolqeyb پاس خاطر شخص غایب داشتن؛ در غیاب کسی از او به نیکی یاد کردن.
-
غیبتگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qeybatgar آنکه کارش غیبت کردن و بدگویی است؛ غیبتکننده؛ بدگوییکننده در غیاب مردم.
-
گوساله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gusāle بچۀ گاو.〈 گوسالهٴ سامری: [قدیمی] گوسالهای که مردی از بنیاسرائیل به نام سامری از زر ساخت و در غیاب حضرت موسی مردم را به پرستش آن دعوت کرد.