کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غُراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعالجمع: غَرابِین] [قدیمی] qorāb ۱. (زیستشناسی) کلاغ سیاه.۲. (صفت) [مجاز] خودخواه.۳. (نجوم) صورت فلکی کمنوری در آسمان نیمکرۀ جنوبی؛ کلاغ.۴. (زیستشناسی) زاغ.۵. نوعی کشتی بادی که به شکل کلاغ ساخته میشد.〈 غراب بین: (زیستشناسی)...
-
غراب البین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرابالبَین] (زیستشناسی) [قدیمی] qorābolbe(a)yn نوعی کلاغ که صدای آن را نحس و شوم میدانستند: ◻︎ او همایی بود، بی او قصر حکمت شد دمن / کو غرابالبین کو؟ تا بر دمن بگریستی (خاقانی: ۴۴۲).
-
واژههای همآوا
-
غراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعالجمع: غَرابِین] [قدیمی] qorāb ۱. (زیستشناسی) کلاغ سیاه.۲. (صفت) [مجاز] خودخواه.۳. (نجوم) صورت فلکی کمنوری در آسمان نیمکرۀ جنوبی؛ کلاغ.۴. (زیستشناسی) زاغ.۵. نوعی کشتی بادی که به شکل کلاغ ساخته میشد.〈 غراب بین: (زیستشناسی)...
-
قراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُرب و اَقرِبَة] [قدیمی] qorāb غلاف شمشیر یا خنجر؛ نیام.
-
جستوجو در متن
-
احمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) [قدیمی] 'ehmāl = غراب
-
غاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] qāq غراب؛ زاغ.
-
سبک پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokpar پرندهای که تندوتیز پرواز کند؛ پرندۀ تیزپر؛ تیزپر: ◻︎ ننهادهاند در پر جغد و غراب و زاغ / آن چابکی که در پر باز سبکپر است (اثیرالدین اخسیکتی: ۴۷).
-
ایهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ihām ۱. (ادبی) در بدیع، آوردن کلمهای که دو معنی قریب و بعید داشته باشد و مراد گوینده معنی بعید باشد؛ توریه، مانند: در گوشهای نشستهام اکنون و همچنان / هستم ز دست مردمکی چند در عذاب ـ من درد را به گوش نیارستمی شنید / اکنون به ...