کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غَفُورٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qafur ۱. بسیارآمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ آمرزندۀ گناه؛ آمرزگار.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
واژههای همآوا
-
غفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qafur ۱. بسیارآمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ آمرزندۀ گناه؛ آمرزگار.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
جستوجو در متن
-
تنسیق الصفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) tansiqossefāt در بدیع، ذکر کردن چند صفت متوالی برای کسی یا چیزی، مانندِ این شعر: دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر / که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود (سعدی: ۴۳۲)؛ حسنالنسق؛ حسن نسق.
-
روان آمرز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] ravān[']āmorz ۱. آمرزندۀ روان؛ غفار؛ غفور: ◻︎ بیامرزش روانآمرزی آخر / خدای رایگانآمرزی آخر (نظامی۲: ۱۰۶).۲. (صفت مفعولی) روانآمرزیده؛ مرحوم؛ مغفور