کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] quk = قورباغه
-
واژههای مشابه
-
غوک جامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] qukjāme = جلبک
-
غوک چوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qukčub دو تکه چوب که کودکان با آن الکدولک بازی کنند.
-
جستوجو در متن
-
مگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] magal غوک؛ قورباغه.
-
غنجموش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qanjmuš وزغ؛ غوک؛ قورباغه.
-
وک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) vak وزغ؛ غوک؛ بک.
-
کلائو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاوو، کلا› (زیستشناسی) [قدیمی] kalā'u ۱. وزغ.۲. غوک.۳. موش صحرایی بزرگ؛ کلاکموش.
-
چنگلوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جنگلوک، چنگوک، جنگلوت، چنگولک› [قدیمی] čang[a]luk ۱. ویژگی انسان یا حیوانی که انگشتان دست و پایش کج و معیوب باشد.۲. ویژگی کسی که بهواسطۀ ضعف و سستی هنگام حرکت دست به دیوار بگیرد یا به کسی و چیزی تکیه کند: ◻︎ به مردن به آب اندرون چنگلوک / بِه ...
-
قورباغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹غورباغه› qurbāqe ۱. (زیستشناسی) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پرهدار که در آب تخم میریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا میکند. نوزاد بیدستوپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است؛ غوک؛ وزغ؛ چغز؛ کلا....
-
جامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ĵāmak] jāme ۱. پوشاک؛ لباس: ◻︎ قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱: ۱۴۲).۲. [قدیمی] پارچۀ دوخته یا نادوخته. ٣. [قدیمی] بستر. ٤. [قدیمی] هرچیز گستردنی.〈 جامهٴ خواب:۱. لباس راحتی که هنگام خواب بر تن کنند...
-
جلبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) jolbak گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه، و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب، و روی تنۀ بعضی درختها پیدا میشود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده میشود که بر روی آب شناور است. د...
-
چغز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čaqz ١. قورباغه؛ غوک: ◻︎ هرچند که درویش پسر فغ زاید / در چشم توانگران همه چغز آید (ابوالفتح: شاعران بیدیوان: ۳۷۶).٢. (اسم صوت) صدای قورباغه؛ آواز قورباغه٣. (صفت) ویژگی زخمی که درون آن پر از چرک باشد؛ ویژگی جراحتی که سر به...