کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) qure ۱. (زیستشناسی) دانههای ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد.۲. [قدیمی، مجاز] فرد جوان و بیتجربه.〈 غوره نشده مویز شدن: [مجاز] بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن.
-
واژههای مشابه
-
غوره با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غوروا، غوربا› [قدیمی] qurebā آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند؛ آش غوره.
-
جستوجو در متن
-
غور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] qur = غوره
-
غوربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qurbā = غورهبا
-
غوروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qurvā = غورهبا
-
مذنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mozanneb غورۀ خرما.
-
حصرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hesrem غورۀ انگور.
-
آبغوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبغوره› 'ābqure افشرۀ غوره؛ آبی که از غوره میگیرند و برای ترش ساختن طعم غذا به کار میبرند.〈 آبغوره گرفتن: (مصدر لازم)۱. گرفتن آب از غوره.۲. [عامیانه، مجاز] گریه کردن؛ اشک ریختن.
-
غورگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) quregi غوره بودن؛ کال و نارس بودن انگور یا خرما.
-
کپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kop ظرف شیشهای بزرگ و دهانتنگ برای سرکه، آبغوره، یا شراب؛ غرابه.
-
سپریغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سریغ، پریغ› (زیستشناسی) [قدیمی] sa(o)priq ۱. خوشۀ انگور.۲. خوشۀ بزرگ و پربار.۳. خوشۀ انگور که هنوز دانههایش نرسیده و درشت نشده؛ غوره: ◻︎ نیستم همچو تاک پشت دوتا / از پی چند خوشهٴ سپریغ (شمسی فخری: لغتنامه: سپریغ).