کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qut = فلاخن
-
واژههای همآوا
-
قوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قوّة] qovvat ۱. توان؛ نیرو؛ زور.۲. فیض خداوند.〈 قوت کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. زور زدن؛ نیرو به کار بردن.۲. (مصدر متعدی) قوی کردن.〈 قوت گرفتن: (مصدر لازم)۱. نیرو گرفتن؛ توانا شدن.۲. [مجاز] زیاد شدن.
-
قوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقوات] qut خوراک؛ خوردنی؛ طعام؛ روزی.〈 قوت لایموت: خوردنی به قدری که کسی بخورد و از گرسنگی نمیرد.
-
غوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qut ۱. درآمدن در چیزی؛ داخل شدن.۲. فروشدن.۳. فرورفتن در آب.