کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غواص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غواص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹غطاس› qavvās ۱. کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرومیرود؛ آبباز.۲. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب میرود.
-
غواص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غوّاص، جمعِ غائص] [قدیمی] qovvās = غائص
-
واژههای همآوا
-
قواس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qavvās ۱. کمانساز؛ کمانفروش.۲. کماندار؛ کمانگیر.
-
جستوجو در متن
-
آب باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābbāz ۱. شناگر.۲. غواص.
-
غوطه باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qutebāz فرورونده در آب؛ غواص.
-
غواصه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غوّاصَة، مؤنثِ غَوّاص] [قدیمی] qavvāse ۱. = غَواص۲. (اسم) زیردریایی.
-
انبره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ambare ۱. حیوان مویریخته.۲. شتری که پشمهایش ریخته شده.۳. اسب و شتر آبکش: ◻︎ بر کنار جوی بینم رستهٴ بادام و سیب / راست پنداری قطار اشترانند انبره (غواص: شاعران بیدیوان: ۳۲۶).