کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنیمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنیمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غنیمَة، جمع: غنائم] qanimat ۱. آنچه در جنگ بهزور از دشمن گرفته شود.۲. آنچه بیرنج و زحمت بهدست آید.〈 غنیمت داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] = 〈 غنیمت شمردن〈 غنیمت دانستن: (مصدر متعدی) [مجاز] = 〈 غنیمت شمردن: ◻︎ صاح...
-
جستوجو در متن
-
اغتنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqtenām غنیمت شمردن؛ غنیمت دانستن چیزی.
-
استغنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esteqnām به غنیمت گرفته شدن.
-
غنایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غنائم، جمعِ غنیمَة] ‹غنائم› qanāy(')em = غنیمت
-
غنم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qonm غنیمت.
-
غانم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عربی] [قدیمی] qānem غنیمتگیرنده.
-
صفایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَفِیَّة] [قدیمی] safāyā گزیدۀ غنیمتها.
-
افتراص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'efterās فرصت را غنیمت دانستن.
-
ناهب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nāheb غارتکننده؛ غنیمتگیرنده.
-
نهاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nahhāb غارتگر؛ غنیمتبرنده.
-
نهاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nehab به غنیمت بردن؛ غارت کردن.
-
نهب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nahb غارت؛ چپاول؛ تاراج؛ غنیمت.
-
مغتنم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqtanam ۱. [مجاز] باارزش.۲. غنیمتشمرده.
-
منتهز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] montahez کسی که در پی فرصت میگردد و فرصت را غنیمت شمارد؛ فرصتیابنده.