کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: غُنج] [قدیمی] qa(o)nje نازوکرشمه؛ غنج: ◻︎ به یک کرشمه و یک غنجه زآن دو شکر خویش/ هزار دل بربایی هزار جان شکری (سوزنی: لغتنامه: غنجه).〈 غنجهٴ کبک دری: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو کردی غنجهٴ کبک دری تیز ...
-
غنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] qo(a)nje = غنچه