کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qamgin آنکه غم و غصه دارد؛ اندوهگین؛ اندوهناک؛ غمناک: ◻︎ غم آن کسی خوردن آیین بُوَد / که او بر غمت نیز غمگین بُوَد (اسدی: ۱۰۹).
-
جستوجو در متن
-
غمگینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qamgini غمگین بودن؛ حالت غمگین؛ اندوهگینی.
-
غمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به غم) [عربی. فارسی] ‹غمین› [قدیمی] qami غمگین؛ اندوهگین؛ غمزده.〈 غمی شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] غمگین شدن؛ اندوهناک شدن.
-
غم سنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qamsanj غمگین؛ غمدیده.
-
مکروب
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [قدیمی] makrub اندوهگین؛ غمگین.
-
اندوهمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اندهمند› [قدیمی] 'anduhmand اندوهگین؛ غمگین؛ غمناک.
-
فرمگن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فرمگین› [قدیمی] faramgen اندوهگین؛ غمگین؛ دلتنگ.
-
غمناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qamnāk اندوهناک؛ اندوهگین؛ غمگین.
-
غمنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qamande غمناک؛ غمگین؛ اندوهگین.
-
ناشاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ شاد] nāšād آنکه شاد و خوشحال نیست؛ غمگین.
-
جگرخسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] jegarxaste دلریش؛ غمگین؛ ناراحت.
-
حزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hazin غمگین؛ اندوهگین؛ اندوهناک؛ غمناک.
-
اندوهناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'anduhnāk اندوهدار؛ اندوهگین؛ غمگین؛ غمناک.
-
محنت زده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mehnatzade آزرده و غمگین؛ گرفتار رنج و مشقت.