کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلیظی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خیل، خلم، خله› [قدیمی] xel آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی جانوران بیرون میآید.
-
خلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خِل، خیل، خُلّه› [قدیمی] xe(o)lm خلط یا آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی حیوانات بیرون میآید.
-
فکز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fakz دودکش: ◻︎ ز بس که آتش فتنه به دل برافروزی / سیاهروی و غلیظی چو فکز آتشدان (دقیقی: ۱۰۴).
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: crème] kerem ۱. رنگ سفید مایل به زرد؛ نخودی.۲. (پزشکی) مادۀ نیمهجامد خمیری و چرب مرکب از چند ماده که روی پوست مالیده میشود و مصرف دارویی، آرایشی، و بهداشتی دارد.۳. مایع غلیظی شامل شیر یا خامه، شکر، زردۀ تخممرغ، و مواد خوشبوکننده ک...