کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qalayān ۱. جوشیدن آب یا چیز دیگر.۲. جوشیدن مایع در دیگ.۳. [مجاز] به جوشوخروش آمدن؛ به هیجان آمدن.۴. [مجاز] جوشوخروش؛ هیجان.
-
غلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qa(e)lyān = قلیان
-
واژههای همآوا
-
قلیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: غَلَیان ؟] qe(a)yān وسیلهای برای دود کردن تنباکو مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نیپیچ، و مخزن آب.
-
جستوجو در متن
-
جوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) jušidan ۱. به جوش آمدن آب و هر مایع دیگر بر اثر حرارت؛ غلیان.۲. بیرون آمدن آب از زمین و چشمه با حالتی که انگار در حال جوشیدن است.۳. [مجاز] خشمگین شدن.۴. [قدیمی، مجاز] شورش و هنگامه برپا کردن؛ سروصدا کردن.۵. [قدیمی، مجاز] مضطرب شدن؛ به جو...