کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غَلَّة] qallāt = غَله〈 غلات اربعه: (فقه) گندم، جو، خرما، و کشمش که زکات به آنها تعلق میگیرد.
-
غلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غلاة، جمعِ غالی] [قدیمی] qolāt ۱. کسانی که در عقاید مذهبی غلو کرده و از حد درگذشته باشند.۲. فرقهای از شیعه که به علیبن ابیطالب نسبت الوهیت میدهند.
-
واژههای همآوا
-
قلاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: کلات ؟] [قدیمی] qolāt ۱. کلات؛ قلعه.۲. ده.۳. قلعهای که بر روی کوه ساخته شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
پرپاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parpāš طبق چوبی که غلات و حبوب را در آن بریزند و پاک کنند.
-
بوجاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (کشاورزی) bujāri پاک کردن غلات از سنگریزه و خاروخاشاک بهوسیلۀ غربال.
-
گلوتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gluten] gelu(o)ten ذخیرۀ پروتئینی غلات که در صنایع غذایی و چسبسازی کاربرد دارد.
-
آسیابان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹آسیاوان، آسبان› 'āsiyābān ۱. کارگر آسیا.۲. کسی که در آسیا غلات را آرد میکند؛ صاحب آسیا.
-
آسیاچرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āsiyāčarx آسیایی که با نیروی باد بگردد و غلات را آرد کند؛ آسیای بادی.
-
بوجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (کشاورزی) bujār کسی که پیشهاش پاک کردن غلات است و حبوبات و غلات را با غربال پاک میکند.〈 بوجار لِنجان: [عامیانه، مجاز] کسی که هر کجا نیرو و قدرت و سود و فایده ببیند به آن طرف برود و مرام و مسلک ثابت نداشته باشد، مثل بوجار که هنگام بو...
-
آرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ārd گردی که از کوبیدن یا آسیا کردن غلات یا حبوبات بهدست آید: آرد گندم، آرد جو، آرد برنج، آرد نخود.
-
مالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: malt] mālt دانۀ غلات که پس از خیس کردن و جوانه زدن خشک میکنند و دارای دیاستاز، دکسترین، مالتوز، و پروتئین است.
-
چاودار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چودار› (زیستشناسی) čāvdār گیاهی از خانوادۀ غلات با خوشۀ بلند و برگهای پهن که از دانۀ آن مشروبات الکلی تهیه میکنند و یا به عنوان خوراک حیوانات استفاده میشود.
-
غالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: غُلاة] [قدیمی] qāli ۱. گرانقیمت؛ گرانبها.۲. ازحددرگذرنده؛ غلوکننده.۳. = غُلات