کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غشاء، جمع: اَغشِیَة] qešā ۱. (زیستشناسی) پوستۀ بسیارنازک.۲. پوشش.
-
جستوجو در متن
-
اغشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغشیَة، جمعِ غِشاء] [قدیمی] 'aqšiye = غشا
-
شامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāme ۱. (زیستشناسی) پردۀ نازک؛ غشا.۲. [قدیمی] روسری زنان؛ دستمال؛ روپاک؛ چارقد.
-
اسمز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: osmose] ‹اسموز› (شیمی) 'osmoz عبور مایعات یا گازها از غشا برای حرکت از محیط کمغلظت به محیط غلیظتر. Δ یاختههای گیاهی و حیوانی با این عمل مواد ضروری برای ادامۀ زندگی خود را میگیرند و فضولاتی را که در داخل آنها جمع می...