کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
غث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غثّ، مقابلِ سمین] [قدیمی] qas[s] ۱. لاغر؛ کمگوشت.۲. سخن سست و نادرست.〈 غثوسمین: [مجاز]۱. بدوخوب.۲. سخن شیوا همراه با سخن غیرفصیح.۳. [قدیمی] کمارزش و ارزشمند.۴. [قدیمی] همهچیز.
-
قس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از سریانی، جمع: قُسُوس] [قدیمی] qa(e)s[s] مرد روحانی مسیحی؛ کشیش؛ کاهن.
-
قص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قصّ] qas[s] ۱. بریدن موی یا ناخن.۲. (ادبی) در عروض، اسقاط حرف دوم متحرک از رکن چنانکه متفاعلن مفاعلن شود.