کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غریب نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qaribnavāz آنکه مردم غریب و بینوا را بنوازد؛ غریبپرور؛ نوازندۀ غریب.
-
غریب وار
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaribvār غریبمانند؛ مانند غریبان.
-
واژههای همآوا
-
قریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَقرِباء] qarib ۱. [مقابلِ بعید] نزدیک.۲. (ادبی) در عروض، یکی از بحور شعر بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن فاعلاتن».۳. [قدیمی] خویش؛ خویشاوند.
-
جستوجو در متن
-
غربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرباء، جمعِ غریب] qorabā = غریب
-
اغرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'aqrab غریبتر؛ باغرابتتر.
-
مغرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqreb آورندۀ هرچیز غریبوعجیب.
-
استغراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esteqrāb عجیب و غریب دانستن؛ تعجب کردن؛ شگفتی.
-
غریبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: غریبَة، جمع: غرائب] qaribe ۱. ناآشنا؛ بیگانه.۲. = غریب
-
مستغرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqrab غریبشمرده؛ عجیبوغریب؛ بیگانه.
-
سگرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سگروی› [قدیمی، مجاز] sagru ۱. غریبآزار.۲. مردمآزار.
-
بیگانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: bēgānak، مقابلِ آشنا] bigāne ۱. ناشناس؛ ناآشنا؛ غریب.۲. کسی که از کشور دیگر باشد؛ اجنبی.
-
راه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹رهنشین› [قدیمی، مجاز] rāhnešin ۱. غریب.۲. بیخانمان.۳. گدا.
-
طریف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] tarif ۱. غریب؛ نادر؛ شگفت.۲. نو؛ تازه.
-
اغراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqrāb ۱. چیز نو و غریب آوردن.۲. مطلب شگفتآور و تازه گفتن.