کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خرخر› (زیستشناسی) [قدیمی] qarqar =غَرغَره: ◻︎ ز بس چونوچرا کاندر دلم خاست / رسید از خیرگی جانم به غرغر (ناصرخسرو: لغتنامه: غرغر)، ◻︎ قصه چه کنم ز درد بیماری / شیرینجانم رسیده با غرغر (مسعودسعد: ۲۳۷).〈 جان به غرغر رسیدن: [قدیمی، مجاز] ...
-
غرغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] qerqer پرندهای صحرایی با دمی کوتاه و شبیه طاووس یا تذرو؛ مرغ شاخدار.
-
واژههای همآوا
-
قرقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) qerqer ۱. صدای چرخ یا دولاب، هنگام چرخیدن.۲. صدای لولای در، هنگام بازوبسته شدن.
-
قرقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] qorqor = قر۱〈 قرقر کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] = قر۱ 〈قر زدن
-
جستوجو در متن
-
لند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lond سخنی که زیر لب از روی خشم و اوقاتتلخی گفته شود.〈 لندلند: غرغر.〈 لندلند کردن: (مصدر لازم) غرغر کردن.
-
غرغره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خرخره› (زیستشناسی) [قدیمی] qarqare نای؛ گلو؛ خشکنای؛ غرغر.
-
دندش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] dandeš ۱. غرغر.۲. سخن گفتن زیر لب.
-
دندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] dandidan ۱. زیر لب و آهسته با خود حرف زدن.۲. با خود حرف زدن از روی خشم و دلتنگی؛ غرغر کردن؛ لندیدن؛ لندلند کردن.
-
لندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) londidan با خود سخن گفتن از روی خشم و اوقاتتلخی؛ لندلند کردن؛ غرغر کردن: ◻︎ بر ضعیفی گیاه آن باد تند / رحم کرد ای دل تو از قوت ملند (مولوی: ۱۶۸).
-
نق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] neq = 〈 نق زدن〈 نق زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] بهانهجویی کردن و غر زدن؛ غرغر کردن.〈 نقنق کردن: [عامیانه] = 〈 نق زدن