کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غدَّة، جمع: غدود و غُدَد] qodde ۱. (پزشکی) تومور: غدۀ سرطانی.۲. (زیستشناسی) بافتی در بدن که مادهای ترشح میکند: غدۀ لوزالمعده، غدۀ تیروئید.۳. تکه گوشت سخت یا پیه به اندازۀ فندق یا بزرگتر که میان گوشت پیدا میشود؛ دژپیه.〈 غدۀ فوق...
-
جستوجو در متن
-
آدرنال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: adrénal] (زیستشناسی) 'ādrenāl = غده 〈 غدۀ فوقکلیوی
-
غدد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمعِ غُدَّة] qodad = غده
-
غدود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: غدة] [قدیمی] qo(a)dud = غده
-
باغره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹باگره› [قدیمی] bāq[e]re ورم غده؛ برآمدگی کوچک در بدن؛ هریک از غدههای متورم زیر پوست.
-
دژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dožak ۱. آبله؛ تاول.۲. غده؛ غدۀ کوچک.۳. گره.
-
چغندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چگندر، چندر› (زیستشناسی) čoqondar ۱. گیاهی از خانوادۀ اسفناجیان، با ریشۀ غدهای و قندی.۲. ریشۀ غدهای و مخروطیشکل این گیاه مصرف خوراکی دارد.
-
لنفوسیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lymphocyte] ‹لمفوسیت› (زیستشناسی) lanfosit نوعی گلبول سفید که در غدههای لنفاوی، طحال، و لوزهها ساخته میشود.
-
دشپل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دشپیل، دژپیه› (پزشکی) došpel غدۀ سفت و سختی که زیر پوست بدن پیدا میشود.
-
خوش خیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بدخیم] (پزشکی) xošxim ویژگی تومور یا غدۀ بیخطر: تومور خوشخیم.
-
خوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xo(e)y مایعی که از غدههای زیر پوست بدن تراوش میکند؛ عرق.
-
زردچوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرچوبه› (زیستشناسی) zardčube ۱. غدۀ زیرزمینی و زردرنگ گیاهی که به عنوان ادویه و دارو مصرف میشود؛ دارزرد.۲. گیاهی علفی با برگهای بیضیشکل که این غدهها در اطراف ساقۀ زیرزمینی آن تولید میشود.
-
بذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بُذُور] (کشاورزی) bazr بعضی از اندامهای گیاهی مانندِ تخم، غده، یا پیاز که گیاه جدیدی از آن میروید؛ تخم؛ دانه.
-
بدخیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: vatxēm، مقابلِ خوشخیم] (پزشکی) badxim ویژگی غده یا توموری سرطانی که به نقاط دیگر بدن هم سرایت میکند و آنها را آلوده میکند.