کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبار شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ās هریک از دو سنگ مسطح، گِرد، و برهمنهاده که غلات را با آن خُرد و نرم میکنند.〈 آس شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] نرم شدن؛ آرد شدن: ◻︎ تا مرا دل آس شد در آسیای عشق او / هست پنداری غبار آسیا بر سر مرا (امیرمعزی: ۳۵)، ◻︎ رفیقا جام می بر یاد ...
-
آوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āvār ۱. گردوخاک؛ غبار: ◻︎ از آوار اسبان و گرد سپاه / بشد روشنایی ز خورشید و ماه (فردوسی: لغتنامه: آوار).۲. خاک، سنگ، آجر، گچ، تیر، و دیگر مصالح ساختمانی که هنگام خراب شدن بنا فرومیریزد.۳. (صفت) ویران.