کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غبّ] [قدیمی] qeb[b] ۱. بعد از چند روز آمدن.۲. یک روز آمدن و یک روز نیامدن؛ یکروزدرمیان آمدن.۳. (اسم) روز در میان؛ یکدرمیان.۴. (اسم) (پزشکی) نوعی تب که یکروزدرمیان عارض میشود.
-
واژههای همآوا
-
قب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبّ] [قدیمی] qab[b] ۱. پارۀ گریبان پیراهن: ◻︎ کمانگر همیشه خمیده بُوَد / قبادوز را قب دریده بُوَد (نظامی۶: ۱۱۶۰).۲. پیمانهای برای وزن کردن غله.
-
جستوجو در متن
-
روزافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] ruz[']afkan تبی که یک روز در میان بروز میکند؛ تب غب.