کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غافل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غافل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qāfel ۱. آنکه در امری اهمال و غفلت کند؛ غفلتکننده.۲. ناآگاه؛ بیخبر.۳. فراموشکار.〈 غافل شدن: (مصدر لازم)۱. غفلت کردن: ◻︎ دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱: ۱۸۴).۲. بیخبر ماندن.۳. فراموش کردن.
-
واژههای مشابه
-
غافل گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāfelgune غافلوار؛ مانند غافلان.
-
غافل گیر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] [مجاز] qāfelgir ناگهانی و بیخبر.〈 غافلگیر شدن: (مصدر لازم) [مجاز] بهطور ناگهانی و بیخبر در حالتی پیشبینینشده قرار گرفتن.
-
غافل وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāfelvār غافلگونه؛ مانند غافلان.
-
واژههای همآوا
-
قافل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: قُفّال و قافِلَة] [قدیمی] qāfel ۱. بازگردنده.۲. بازگردنده از سفر.
-
جستوجو در متن
-
متغافل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motaqāfel کسی که خود را غافل وانمود سازد.
-
غفول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qoful غافل شدن؛ فراموش کردن؛ از یاد بردن.
-
ناهشیوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nāhošivār ناهوشیار؛ ناهشیار؛ غافل؛ بیخبر.
-
ناهوشوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ناهوشیار› [قدیمی] nāhušvār غافل؛ بیخبر؛ بیخرد.
-
اغفال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqfāl ۱. غافل کردن؛ به غفلت انداختن.۲. گول زدن.〈 اغفال شدن: (مصدر لازم)۱. غافل شدن.۲. گول خوردن.〈 اغفال کردن: (مصدر متعدی)۱. غافل کردن.۲. گول زدن.
-
ساهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhi کسی که دلش جای دیگر باشد؛ سهوکننده؛ غافل؛ فراموشکار.
-
الها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: الهاء] [قدیمی] 'elhā ۱. مشغول کردن؛ سرگرم ساختن.۲. غافل کردن.