کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qāb ۱. بیهوده و یاوه: ◻︎ تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب / تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب.(رودکی: ۵۲۰)، ◻︎ زآن همه وعدۀ نیکو ز چه خرسند شدی / ای خردمند بدین نعمت پوسیدۀ غاب (ناصرخسرو: ۱۸۸).۲. خراب و ضایع.
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: غابّ] [قدیمی] qāb ۱. گوشت شبمانده؛ گوشت گندیده.۲. غذای پسمانده.
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غابّ، جمعِ غابَة] [قدیمی] qāb = غابه
-
واژههای همآوا
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qāb ۱. چهارچوبهای از جنس فلز، پلاستیک، یا چوب که عکس، نقاشی، آیینه، و مانند آنها را برای حفظ یا تزئین درون آن قرار میدهند: قاب عکس، قاب آیینه.۲. جعبه یا محفظهای برای نگهداری یا حمل چیزی: قاب عینک.۳. بشقاب بزرگ لبتخت.۴. جام.
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کعب] ‹قاپ› qāb استخوان پاشنۀ پای گوسفند که با آن قمار میکنند؛ بجول؛ شتالنگ.
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāb ۱. مقدار؛ اندازه.۲. نیمهای از کمان مابین قبضه و گوشۀ آن.〈 قاب قوسین: [قدیمی]۱. مقدار دو کمان.۲. [مجاز] قرب الهی؛ نزدیکی به خداوند: ◻︎ به قاب قوسین آن را بَرَد خدای که او / سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار (ابوحنیفه: شاعرا...