کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیش محل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فراخ عیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] farāx'e(a)yš آنکه در رفاه و آسایش زندگی میکند؛ فراخروزی.
-
جستوجو در متن
-
طرب سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹طربسرای› [قدیمی] tarabsarā طربخانه؛ محل عیشوعشرت.
-
طربگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarabgāh طربخانه؛ طربسرا؛ محل عیشوعشرت.
-
عشرت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عشرتگاه› [قدیمی] 'ešratxāne محل عیشوعشرت؛ جای خوشگذرانی.
-
طرب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarabxāne طربسرای؛ جای شادی و طرب؛ محل عیشوعشرت.
-
خرابات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xarābāt ۱. جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیشوعشرت و محل بادهپیمایی و عشقورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیشونوش سرگرم میشدند.۲. ویرانهها.۳. (تصوف) مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب ا...