کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عید فطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صاع سر
فرهنگ فارسی عمید
[عربی. فارسی] [قدیمی] sā'sar ۱. صدقۀ سر؛ زکات سر؛ زکات بدن.۲. زکات فطره که در عید فطر بدهند.
-
صاع ستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sā'setān ۱. صاعستاننده؛ صاعگیرنده.۲. [مجاز] فقیر و مستمند که در عید فطر صدقه و فطریه از مردم بگیرد.
-
فطریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فطریَّة] ‹فطره› fetriy[y]e ۱. صدقهای که طبق دستور شرع باید در غروب روز آخر ماه رمضان کنار گذاشته شود و در روز عید فطر به مستحقان داده شود.۲. (صفت نسبی) [قدیمی] = فطری