کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کامل عیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: کاملالعِیار] kamel'ayār ۱. دارای عیار کامل؛ درستعیار.۲. [مجاز] بیعیبونقص.
-
کم عیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] kam[']ayār ویژگی مسکوک زر که عیارش کم باشد؛ زر قلب؛ ناسره: ◻︎ زآنجا که پردهپوشی عفو کریم توست / بر قلب ما ببخش که نقدیست کمعیار (حافظ: ۴۹۸).
-
تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] tamām'ayār زروسیم که عیار آن کامل باشد؛ بیغش؛ خالص.
-
راست عیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] rāst'ayār ۱. تمامعیار؛ کاملعیار.۲. ویژگی زر بیغش.۳. راستودرست.
-
جستوجو در متن
-
درست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: drust] dorost ۱. صحیح.۲. سالم؛ بیعیب.۳. [قدیمی] تمام؛ کامل.۴. [قدیمی] امین و استوار.۵. (اسم) [قدیمی] سیم و زر مسکوک و تمامعیار.〈 درست شدن: (مصدر لازم)۱. [عامیانه] ساخته شدن.۲. آماده شدن.۳. [عامیانه] اصلاح شدن.〈 درست کردن: ...